loading...

000000000

آهنگ کوچ آرش قدیمی بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودمدر نهانخانه‏ی جانم گل یاد تو درخشیدباغ ص

♥حسـ ــین♥ بازدید : 94 دوشنبه 29 مرداد 1397

آهنگ کوچ آرش قدیمی

 بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه‏ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید


عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز خهاب ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام

خوشهء ماه فروریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا وگل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آمد تو به من گفتی:
«از این عشق حذر کن
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آیینهء عشق گذران است
تو که امروز دلت با دگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن»


با تو گفتم حذر از عشق ندانم:
«حذر از عشق؟ ندانم
سفر از پیش از تو؟ هرگز نتوانم
روز اوّل که دل من به تمنّای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که: تو صیّادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم...»

اشکی از شاخه فروریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم

رفت در ظلمت شب آن شب و شب‌های دگر هم
نه گرفتی دگر از آن عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو امّا به چه حالی من از آن کوچه گذشتم







اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آرشیو